به دلیل آنکه این کلیسای بزرگ در مرکز یک شبکه خیابان واقع شده است میتوان احتمال داد که اینجا در زمان رومیها نیز یک بنای مقدس به شمار میرفته است. طبق اطلاعات موجود اولین کلیسا با نام کلیسای «سانتا ماریا ماجوره» (St. Maria Maggiore) در سال 355 بعد از میلاد و دومین کلیسا با نام کلیسای «سانتا تسلا» (St. Tecla) در سال 836 بعد از میلاد مسیح در این مکان ساخته شده است؛ هر دو بنا در سال 1075 در یک آتش سوزی سوختهاند؛ بعد از این واقعه و تخریب برج کلیسا مقامات و ساکنین شهر به این نتیجه رسیدهاند که به یک کلیسای جدید نیاز دارند؛ در کنار این اوضاع فرمانروای جدید میلان و بستگانش توانستهاند وضعیت سیاسی را به دست بگیرند و در سال 1386 یک کلیسای جدید را برای مردم بسازند.
در ابتدا کارها به سبک معماری ایتالیایی و به دست یک مهندس به نام «سیمون دا اورسنیگو» (Simone da Orsenigo) انجام میشده است؛ به این منظور چند ساختمان بزرگ در مکان ساخت تخریب و ساخت و ساز شروع گردیده است. این فعالیت تا حد زیادی توسط شهروندان میلان پشتیبانی شده به همین دلیل کمک هزینه ی زیادی برای ساخت این بنا جمع گردیده است. در این جریان سنگ مورد نیاز ساخت و ساز را با تخریب کلیسای قدیمی «سانتا ماریا ماجوره» تهیه کردهاند.
اورسنیگو تصمیم داشته که کلیسا را از آجر به سبک معماری گوتیک لمباردی بسازد اگرچه که حاکم شهر اهداف بلند پروازانهتری داشته و میخواسته که کلیسا را بر مبنای جدیدترین هنر و سبک معماری اروپا بسازد. پس از مدتی در سال 1389 یک معمار فرانسوی به نام «نیکولاس بن اونچر» (Nicolas de Bonaventure) به فرآیند کار دعوت شده است. او کلیسا را دوباره به سبک گوتیک ریونانت فرانسوی طراحی کرده و همچنین تصمیم گرفته که در ساخت این بنا از سنگ مرمر کندوگلیا استفاده کند؛ نوعی مرمر به رنگ سفید و صورتی که معدن آن در کوههای آلپ، در شمال غربی میلان پیدا شد. این معدن تا به امروز در تملک سازندگان کلیسای جامع میلان بوده است.
کار به خوبی ادامه داشته تا این که ده سال بعد معماران مجبور به نصب مکانیزمی شدند که بتوانند با کمک آن سنگها را به ارتفاع بالاتر انتقال دهند. در همین زمان یک استاد فرانسوی دیگر به نام «ژان میگنو» (Jean Mignot) به کار دعوت میشود؛ میگنو رویکردی بسیار انتقادی در مورد روند کار داشته و به اشتباه معتقد بوده است که بنای ساخته شده در آستانه فروپاشی قرار دارد.
ظاهراً چندین معمار خارجی برای کمک به روند ساخت کلیسای جامع میلان دعوت آمدند اما همگی با ناخوشنودی سنگ تراشان محلی روبرو شدند. کارگران از تغییرات مداومی که در کار ایجاد میشده ناراضی بودند و کار در یک جو بسیار متشنج پیش میرفت، اگرچه که این تشنج و سختی به ساخته شدن یک بنای بسیار زیبا انجامید. همزمان با مرگ حاکم میلان در سال 1402 کلیسا تقریباً نیمه کاره بود؛ مرگ این شخصیت در کنار مشکلات مالی باعث شد که روند کار با سرعت آهستهای پیش رود.
حجم گستردهای از کار دوباره در سال 1480 شروع میشود؛ دیوارها و سقف ساخته شده و سپس بین سالهای 1500 تا 1510 ساخت دکور داخلی شروع میگردد. نمای خارجی کلیسا برای مدتی طولانی به صورت ساده باقی ماند؛ روند کار در سال 1510 کند میشود و تنها آراستگىها و جزییاتی داخلی به بنا اضافه میشود. در سال 1564 «کارلو برومیو» (Carlo Borromeo) به عنوان اسقف اعظم میلان انتخاب شد و روند ساخت و ساز دوباره آغاز گردید و در سال 1571 «پلگرینو تیبالدی» (Pellegrino Tibaldi) به عنوان سرمهندس کار انتخاب شد؛ وی تصمیم گرفت که از یک سبک معماری مدرن در ساخت کلیسا استفاده کند و سبک معماری رنسانس ایتالیایی را پیشنهاد میکند اگرچه که این تغییر سبک انجام نمیشود و «پلگرینو» در سال 1584 شهر را ترک کرد.
ساخت نمای خارجی بنا بالاخره در قرن هفدهم شروع و پس از مدتی کار به سبک باروک در سال 1638 ساخته میشود. در سال 1649 یک معمار جدید به نام «کارلو بوزی» (Carlo Buzzi) برای ادامه روند ساخت انتخاب میشود؛ شخصی که نمای بیرونی کلیسا را دوباره به سبک گوتیک برمیگرداند.
بلندترین ریزهکاری کلیسا، منار «مدونینا» (Madonnina) در سال 1762 ساخته شد. این منار را «فرانچسکو کروچی» (Francesco Croce) با ارتفاعی معادل 108 متر طراحی کرد. در بالای این منار یک مجسمه 4 متری از مدونینا گذاشته شده است. براساس یک سنت معماری تاکنون هیچ بنایی در میلان مرتفعتر از منار مدونینا ساخته نشده است. نمای خارجی کلیسا سرانجام در سالهای حکومت ناپلئون بناپارت ((Napoleon Bonaparte) پایان یافت. وی در سال 18055 در این کلیسا به عنوان شاه ایتالیا تاج گذاری شد. در طراحی نمای خارجی کلیسا از ترکیبی از سبک قدیمی و جدید گوتیک استفاده شده است.
کار طراحی و ساخت همچنان تا قرن نوزدهم و بیستم ادامه یافت تا این که در بین سالهای 1829 تا 1858 کلیسا، شیشه کارىِ منقوش سادهتری را به خود گرفت؛ آخرین دروازه بنا هم در ششم ژانویه 1965 گذاشته شده است. این کار آخرین پروسهای است که در روند ساخت کلیسای جامع میلان انجام شده اگرچه که هنوز هم ریزه کاریهایی برای انجام دادن باقی مانده است.
کلیسای جامع میلان دومین کلیسای بزرگ گوتیک جهان است و از نظر وسعت و مساحت بعد از «کلیسای جامع سویل» اسپانیا قرار دارد. این بنا همچنین بلندترین طاق کامل جهان را نیز به ارتفاع 45 را داراست. در ساخت این بنا از 52 ستون استفاده شده است که ارتفاع بلندترین ستونهای صحن آن به 24.5 متر میرسد. کلیسای جامع میلان 135 منار دارد که با طاقهای مایلى به هم متصل شده اند. در حال حاضر 3400 مجسمه به سبکهای مختلف در این کلیسا گذاشته شده است که سبک طراحی آنها از گوتیک تا آرت دکو را در بر میگیرد. امکان مشاهده سقف این بنا هم برای بازدیدکنندگان وجود دارد.
نمای خارجی کلیسای جامع میلان روشن، آراسته و امیدبخش است اما نمای داخلی آن کمی زاهدانه و تیره به نظر میرسد. کف این کلیسا به دستان پلگرینو تیبالدی (Pellegrino Tibaldi) طراحی و بین سالهای 1584 تا 1940 از سه نوع مرمر به رنگهای سفید، ساه و قرمز ساخته شده است. همان طور که گفته شد این کلیسا مجسمههای زیادی را در خود جای داده است؛ یکی از عجیب ترین و ارزشمندترین مجسمهها، تندیس «سانتا بیارتولومه فلید» (St. Bartholomew Flayed) است که ظاهری روح مانند دارد و انرژی خارق العادهای را از خود منتشر میکند.
کلیسای جامع میلان توانسته است در طول سالیان زیاد ساخت خویش با وجود اختلاف نظر موجود در بین طراحان و سازندگانش پابرجا بماند. مردم جهان با چشم تمجید و ترس به آن نگاه میکنند، اگرچه که رای آنها در مورد معماری این بنا به گونه دیگری است. کارشناسان مشهور هنر، معماری این بنا را مخصوصاً در قرن نوزدهم مورد انتقاد قرار دادهاند. «جان راسکین» (John Ruskin) در مورد این بنا میگوید: در ساخت کلیسای جامع میلان از همه سبکهای معماری دزدیده شده است. همه سبکها در این بنا فاسد شدهاند به حدی که هیچ ابتکاری در آن دیده نمیشود. مجسمهها بدترین آثاری هستند که تا به حال از طرف شخصی ارائه شده اند. «اسکار وایلد» (Oscar Wilde) در یک نامه که در سال 1875 به مادرش مینویسد، میگوید: کلیسای جامع میلان یک شکست بزرگ و نمای خارجی آن غول مانند و غیرهنری است. جزییات معماری در آن در ارتفاعی گذاشته شده اند که با چشم دیده نمیشوند. همه چیز در آن زننده است؛ شکستی بزرگ و باابهت با اندازهای بزرگ و باور نکردنی.
اگرچه که «مارک تویین» (Mark Twain) در سال 1867 در مورد این بنا نظری متفاوت داشته است. وی میگوید: آنها میگویند که کلیسای جامع میلان دومین کلیسای بزرگ جهان است. من نمیدانم که چگونه این بنا را در مقام دوم گذاشتهاند.
در ایتالیا هم مثل سایر کشورهای دنیا، غذای کریسمس از هر منطقه به منطقهی دیگر متفاوت است.
طبق سنت، غذای شب کریسمس، گوشت قرمز ندارد و از ماهی و سبزیجات تشکیل میشود. در کنار غذاهای سنتی، انواع پاستا هم سر میز شام ایتالیاییها وجود دارد.
یکی از شیرینیهای سنتی که ایتالیاییها در روزهای کریسمس و سال نو تهیه میکنند، نوعی نان شیرین به نام Panettone است که یکی از سمبلهای شهر میلان هم محسوب میشود. البته در کشورهای دیگر از جمله فرانسه، اسپانیا، پرتغال و... هم این نان تهیه میشود.
Pandoro نام یکی دیگر از شیرینیهای کریسمس است که معمولا به شکل یک قلهی پوشیده از برف تزیین میشود.
دوبلین، شهری مملو از جاذبههای دیدنی و البته با هزینههای نسبتا بالا است. خوشبختانه، این شهر گزینههای رایگانی هم در اختیار بازدیدکنندگان قرار میدهد. گزینههایی که حتی بهتر میتوانند عطش تاریخی و فرهنگی گردشگران را برطرف کنند. به لطف ورودی رایگان تمامی موزههای ملی، و حتی یک تور رایگان خانهی رئیس جمهور میتوانید دوبلین را از نظر بگذرانید قبل از این که حتی کیف پولتان را دربیاورید.
تمامی موزههای دولتی در دوبلین، رایگان و درب آنها به روی عموم باز است. میتوانید به موزهی ملی تاریخ طبیعی بروید که دوبلینیها، به خاطر وفور جانوارن تاکسیدرمیشده که در ساختمان قدیمی نگهداری میشوند، آن را به «دد زو» (Dead Zoo) هم میشناسند. موزهی ملی باستانشناسی نمایشگاهی از انسانهای مومیایی یافتشده در گیلابهای سراسر ایرلند دارد. و موزهی ملی هنرهای تزئینی نمایشگاهی با عنوان «چیزی که میپوشیدیم» دارد که لباسهای ایرلندی را در ادوار مختلف به نمایش میگذارد. این موزهها در روزهای دوشنبه و تعطیلات ملی، تعطیل هستند.
کتابخانهی چستر بیتی که بیشتر از آن که یک کتابخانه باشد، یک موزه است، مجوعهای از مصنوعات و آثار باستانی را که توسط «سر آلفرد چستر بیتی» (Sir Alfred Chester Beatty) به شهر دوبلین اهدا شده، نگهداری میکند. این کتابخانه همچنین نسخههای اصلی و مصوری از قرآن و کتاب مقدس را نگه میدارد و نمایشگاه هنر کتاب، که به شما دربارهی شیوهای که کتابت در فرهنگهای مختلف، طی قرنها کامل شد نگاهی جامع میدهد. حتما پلهها را تا باغچهی روی پشت بام بالا بروید تا بتوانید شهر را از بالا ببینید.
گالری علوم درست واقع در ورودی کالج ترینیتی ترکیبی از مباحث علمی و یک گالری هنری است. نمایشگاههای این گالری که توسط دانشجویان ارشد کالج ترینیتی اداره میشوند، قصد دارند تا بازدیدکنندگان را به پرسش ترغیب کنند و آغازگر بحثهایی دربارهی این که چگونه نظریههای علمی با زندگی روزمرهی ما در ارتباط هستند، باشند.
پارکهای شهری آراستهی دوبلین راه گریزی مسالمتآمیز در قلب شلوغی خیابانها و پیادهروهای شهر فراهم میکنند. پرهیجانترین آنها، «سنت استیونز گرین» (St. Stephen’s Green) در بالای خیابان «گرفتن» (Grafton) است که در حوضچهی واقع در آن میتوانید خانوادهی قوها را تماشا کنید. برای تجربهی بهترین پیکنیک، بهتر است در یک پنجشنبه، هنگام نهار، به میدان «مریون» (Merrion) و غرفههای غذاهای محلی آن، سر بزنید و برای تجربهی سکوت و آرامش واقعی، از «آیوی گاردنز» (Iveagh Gardens) جایی که احتمالا تنها فرد غیر محلی خواهید بود، بازدید کنید. پارکهای شهر هنگام غروب بسته میشوند، پس بهتر است حواستان به نواختن زنگها که به بازدیدکنندگان نسبت به بسته شدن دروازههای آهنی هشدار میدهند، باشد.
کالج ترینیتی در زمینی به مساحت چهل هکتار، در مرکز شهر دوبلین، واقع است و از هر طرف با حصارهای فلزی بلند احاطه شده شده است. به محض ورود از طریق درب چوبی بزرگ، هیاهوهای شهر محو میشود. میتوانید یک تور راهنمایی که هدایتش بر عهدهی دانشجویان تاریخ این کالج است، اختیار کنید، یا به راحتی راه خود را به سمت گالری هنری پردیس کالج کج کنید یا حتی یک مسابقهی کریکت را در یک بعدازظهر یکشنبه تماشا کنید.
میتوانید در «آرس ان اوکتران» (Aras an Uachtarain)، اقامتگاه رئیس جمهور ایرلند، گردش کنید. این بنا، در کنار بزرگترین فضای سبز دوبلین، فونیکس پارک، به عنوان کلبهی محقرانهتر جنگلبان آنجا در سال ۱۷۵۱ ساخته شد. بعد از چندین مورد توسیع بنا و نوسازی، این ساختمان سفید عظیم، به کاخ سفید آمریکا شباهت پیدا کرده است. برای تهیهی بلیت مجانی به «مرکز بازدیدکنندگان فونیکس پارک» مراجعه کنید. بلیتهای رایگان نصیب کسانی خواهد شد که زودتر مراجعه کرده باشند.
علاوه بر موزههای ملی، دوبلین دستچینی از گالریها را، هم بزرگ و هم کوچک، در خود جای داده است. گالری «هیو لین» (Hugh Lane) جنب «گاردن آو ریممبرنس» (باغی برای بزرگداشت درگذشتگان) که اتفاقا آن هم رایگان است، قرار دارد. این گالری تمام کارگاه هنری «لندن» فرانسیس بیکن (نقاش) را در خود جای داده است. «گالری آکادمی سلطنتی هیبرنیان» (Royal Hibernian Academy Gallery)، سالانه، هر تابستان، یک نمایشگاه دوماهه برگزار میکند که مملو از هنرمندان آماتور و تحسینشده است. گالری ملی ایرلند هم، همهروزه چندین نوبت تورهایی کوتاه برای معرفی مجموعهی دائمیشان به بازدیدکنندگان برگزار میکند.
میدان «میتینگهوس» (Meetinghouse) در تمپل بار، شنبهها، تبدیل به بازار کشاورزان با غرفههایی پر از محصلات کشاورزی، پنیر، محصولات پخته، زیتون و حتی صدف، میشود. میدان میتینگهوس، چترهای دائمی زیبایی هم بالای سر خود دارد، که آن را حتی در روزهای بارانی به مقصدی عالی تبدیل میکند.
شاید بتوانید صحنههای خرید در خیابان «گرفتن» (که پر از فروشگاههای زنجیرهایای است که در آمریکا پیدا میکنید) را نادیده بگیرید و از آنها رد شوید، ولی آوازخوانان خیابانی دلیلی کافی هستند برای این که در این خیابان عریض (که مخصوص عابرین پیاده هم هست) آرام و آسودهخاطر قدم بزنید. نزدیک تعطیلات میتوانید حتی «بونو» (خوانندهی مشهور ایرلندی) و «گلن هنزارد» (Glen Hansard) را هم در آنجا پیدا کنید.
فرقی نمیکند کجای دوبلین باشید، به هر حال خیلی از درهای زیبای سبک گرجستانی که مناسب کارتپستالند، دور نیستید. میتوانید در خیابان «هنریتا» (Henriettaa) در شمال شهر یا در میدان مریون در جنوب شهر، قدم بزنید و مسحور در رنگ درها و درکوبههای پر از جزئیات شوید. این سبک درها بازماندگانی از سالهای ۱۷۰۰ هستند؛ زمانی که دوبلین بزرگترین و آبادترین شهر امپراتوری بریتانیا بعد از لندن بود و خانههای گرجی با آجرنماهای قرمز و سقفهای گچکاریشدهی زیبا ساخته میشدند. برای اینکه بتوانید بفهمید خانههای گرجی که در آن زمان که ساخته میشدند به چیزی شباهت داشتند، میتوانید از «شماره ۲۹ – موزه خانهی گرجی» بازدید کنید. (دارای هزینهی ورودی)
ایرلند سومین جزیرهی بزرگ اروپا و کشوری با قوانین و سنتهای عجیب و غریب است که شاید دانستن این حقایق برای شما جذاب باشد:
۱. در سال ۲۰۱۱، ایرلند با جمعیتی حدود ۶/۴ میلیون نفر بعد از بریتانیا دومین جزیرهی پرجمعیت اروپا شناخته شد.
۲. اولین شواهد مربوط به حضور بشر در ایرلند به ۱۲۸۰۰ سال قبل از میلاد مسیح میرسد!
۳. ایرلندیها انگلیس را در تهاجم نورمنها در قرن ۱۲ میلادی شناختند!
۴. در سال ۱۸۰۱ پادشاهی ایرلند و پادشاهی بریتانیای کبیر با یکدیگر ادغام شدند تا پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند را شکل دهند.
۵. در ایرلند کافهای وجود دارد که از سال ۹۰۰ میلادی شروع به کار کرده است و هنوز هم به کار خود ادامه میدهد!
۶. کشتی تایتانیک RMS در «بلفاست» واقع در ایرلند شمالی ساخته شد.
۷. در ایرلند هیچ ماری وجود ندارد چون این خزنده خونسرد است و دمای بدن آن با دمای محیط تغییر میکند و نمیتوانست در زمینهای یخزده در عصر یخبندان گذشته زنده بماند!
۸. جمعیت ایرلند هنوز هم بعد از قحطی سالهای ۱۸۴۵ تا ۱۸۵۲ نتوانسته است مانند قبل شود. قبل از قحطی جمعیت ایرلند ۸ میلیون نفر بود و امروزه جمعیت آن ۶/۸ میلیون نفر است.
۹. با توجه به جدا بودن ایرلند از سرزمین اصلی اروپا، این کشور فاقد برخی گونههای جانوری است که در دیگر نقاط اروپا وجود دارد مانند گوزنهای کوچک (شوکا)، موش کور، راسو و راسوی بدبو.
۱۰. پیشوند «Mac» که در نام خانوادگی ایرلندیها وجود دارد بهمعنی «پسر» است و پیشوند «O» به معنی «نواده» میباشد.
۱۱. فقط کمتر از ۱۰ درصد جمعیت جمهوری ایرلند، خارج از نظام آموزشی و در مکالمات روزمره ایرلندی صحبت میکنند!
۱۲. تمام خرسهای قطبی که امروزه زنده هستند، میتوانند اصل و نسب خود را از یک خرس قهوهای ماده ردیابی کنند که ۵۰ هزار سال در ایرلند زندگی میکرد!
۱۳. قدیمیترین مجموعهی قایق بادبانی جهان در سال ۱۷۲۰ در ایرلند با نام «Royal Cork Yacht Club» افتتاح شد.
۱۴. جد پدری «مارتین لوتر کینگ جونیور» ایرلندی بود.
۱۵. اگر یکی از پدربزرگها یا مادربزرگهای شما ایرلندی باشد، میتوانید به راحتی تبعیت ایرلندی بگیرید و مهم نیست کجا زندگی میکنید یا کجا متولد شدهاید یا اصلا اطلاعاتی در مورد ایرلند دارید یا نه!